بی تو
 
نه بوی خاک نجاتم داد
نه شمارش ستاره ها تسکینم کرد
چرا صدایم کردی ؟
چرا ؟
سراسیمه و مشتاق
سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم
و نیامدی
نشان به آن نشان که
دو هزار سال از میلاد مسیح میگذشت 

شادروان حسین پناهی 

 
 
 
 
 
چهارشنبه جهاردهم 12 1387
می خوام که به خلوت بخونم ، تنهای تنها خدامو

می خوام که قسمت بکنم ، با یکی تنهایی هام مو
می خوام که به خلوت بخونم ، تنهای تنها خدامو

می خوام مث هزار هزار ستاره های آسمون
به کهکشون حلقه کنم تو این این دلِ شب شب چشمامو

 
می خوام فقط خودم باشم با اونی که دوسِش دارم
براش یکی یکی بگم ، هزارتا ناگفته هامو

 
می خوام بگم خیلی بَدَم ، می خوام بگم رو سیاهم
 من می دونم که می شنوی ، همیشه ، هر جا صدامو 

 
 مثل همیشه گوش کنه ، تمومِ درد ِ دلامو
ازش می خوام تا دلمو ، مث کبوترا کنه
تو وسعت مهربونیش نشکنه بال وپرامو
پنجره های خونه مون ، پر از گلای پیچکه
وقتی که تنها می مونم ، همیشه دارن هوامو
من از تموم زندگیم ، تنهایی هامُ دوس دارم
می خوام که قسمت بکنم با خدا تنهایی هامو 
 --------------------------------------------
شعر از ابراهیم قبله آرباطان
 

 

 
دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست

 
بی خیالش مباد منظر چشم
ز آنکه این گوشه جای خلوت اوست 

چهارشنبه جهاردهم 12 1387
X