در این گذرگاه
 بگذار خود را گم کنم             در عشق   در عشق
  بگذار از این دم هم بگذرم      با دوست    با دوست
ای بهترین گلهای عالم !
            ای خوشترین لبخند هستی !
                        ای مهر و ماه من در این گذرگاه  
 

چهارشنبه جهاردهم 12 1387

 

ز عشق نا تمام ما جمال یار مستغنی ست

به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم

که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

 


 

چهارشنبه جهاردهم 12 1387
 
آنکه رخسار تو را این همه زیبا می کرد
کاش از روز ازل فکر دل ما می کرد
یا نمی داد تو را این همه بیدادگری
یا مرا در غم عشق تو شکیبا می کرد

 
 
چهارشنبه جهاردهم 12 1387

تمام خانه پر از آفتاب خواهد شد

تمام خانه پر از آفتاب خواهد شد

دوباره برف و یخ کوچه آب خواهد شد

شکوفه ها به چمن دسته دسته خواهد رست

زمین پر از گل و عطر گلاب خواهد شد

بزن تو پرده به سویی و گرنه ای خوب همه

در انتظار تو دل ها کباب خواهد شد

دلا دعای فرج را بخوان که می دانم

دعای زنده دلان مستجاب خواهد شد

زلال سبز نگاهت عنایت ار بکند

سوال تشنگی ام را جواب خواهد شد

گل محمدی ار بشکفد به طرف چمن

دهان دوباره پر از شعر ناب خواهد شد

من این فراز شما را دوباره می گویم

تمام خانه پر از آفتاب خواهد شد

امیر علی مصدق

این شعر تازه ، که تو آخرین شماره مجله امان چاپ شده است ، تقدیم به همه شما دوستان گرامی .  

چهارشنبه جهاردهم 12 1387
بی تو
 
نه بوی خاک نجاتم داد
نه شمارش ستاره ها تسکینم کرد
چرا صدایم کردی ؟
چرا ؟
سراسیمه و مشتاق
سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم
و نیامدی
نشان به آن نشان که
دو هزار سال از میلاد مسیح میگذشت 

شادروان حسین پناهی 

 
 
 
 
 
چهارشنبه جهاردهم 12 1387
می خوام که به خلوت بخونم ، تنهای تنها خدامو

می خوام که قسمت بکنم ، با یکی تنهایی هام مو
می خوام که به خلوت بخونم ، تنهای تنها خدامو

می خوام مث هزار هزار ستاره های آسمون
به کهکشون حلقه کنم تو این این دلِ شب شب چشمامو

 
می خوام فقط خودم باشم با اونی که دوسِش دارم
براش یکی یکی بگم ، هزارتا ناگفته هامو

 
می خوام بگم خیلی بَدَم ، می خوام بگم رو سیاهم
 من می دونم که می شنوی ، همیشه ، هر جا صدامو 

 
 مثل همیشه گوش کنه ، تمومِ درد ِ دلامو
ازش می خوام تا دلمو ، مث کبوترا کنه
تو وسعت مهربونیش نشکنه بال وپرامو
پنجره های خونه مون ، پر از گلای پیچکه
وقتی که تنها می مونم ، همیشه دارن هوامو
من از تموم زندگیم ، تنهایی هامُ دوس دارم
می خوام که قسمت بکنم با خدا تنهایی هامو 
 --------------------------------------------
شعر از ابراهیم قبله آرباطان
 

 

 
دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست

 
بی خیالش مباد منظر چشم
ز آنکه این گوشه جای خلوت اوست 

چهارشنبه جهاردهم 12 1387
X